ساخت شناسی واژگانی
ساخت شناسی واژگانی
ساخت شناسی واژگانی (morphology)
ساخت شناسی واژگانی، دانشی است که تکواژهای يک زبان را مورد بررسی قرار می دهد.
تکواژ (morpheme)، کوچکترين واحد معنی دار در هر زبان است. بدین ترتیب باید میان «واژه» و «کوچکترین واحد معنی دار» تفاوت قایل شد. برای مثال، «آموزگاران» یک واژه و سه تکواژ است:
1) “آموز” (بن مصدر آموزش)
2) پسوند “گار” (گار، نشانه انجام کاری از سوی کسی است. مثل آفریدگار یا گناهکار که در اصل گناهگار بوده است.)
3) علامت جمع “ان”
نمونه انگلیسی: واژه “tourists” هم از سه تکواژ تشکیل شده است:
1) ”tour”
2) پسوند “ist”
3) علامت جمع “s”
اگر یک تکواژ در شرایط گوناگون، شکل های مختلفی به خود بگیرد، آنها را تکواژگونه های (allomorph) نمونه اصلی می نامیم. مثال ها:
الف. حرف تعریف در the apple که بصورت /thi/خوانده می شود، تکواژگونه ی the است.
ب. پیشوندهای “im” در impossible و “ir” در irregular، و “in” در “incorrect”، همگی تکواژگونه های پیشوند منفی ساز در انگلیسی اند.
ج. پسوندهای جمع s در books و z در birds و Iz درbenches همگی تکواژگونه های جمع انگلیسی اند.
برخی تکواژها را می توان به عنوان واژه، به تنهايی بکار برد. اين دسته از تکواژها را تکواژهای مستقل (free morphemes) می نامند. در واژه توريست،”tour” تکواژمستقل است.
برخی تکواژها را نمی توان بطور مستقل بکار برد. اين تکواژها را تکواژهای وابسته (bound morphemes) می نامند. در واژه توريستس، “ist” و “s”، تکواژهای وابسته اند.
در واژه که چند تکواژ وجود دارد، تکواژمستقل را بن (base, rout) می نامند.
بعضی از وند (affix)ها، نوع بن يا معنی واژه را تغيير نمی دهند. برای نمونه می توان به “s” جمع يا “s” مالکيت يا -ed (علامت گذشته) یا نظیر آنها اشاره کرد. به اينگونه وندها، وندهای تصريفی (inflectional affixes) می گوييم.
بعضی از وندها، نوع بن يا معنی واژه را تغير می دهند. مانند ly, ment, al, ize و نظیر آنها. به اينگونه وندها، وندهای اشتقاقی (derivational affixes) می گوييم.
جدول زیر چند نمونه از «وند»های تصریفی و اشتقاقی در زبان انگلیسی را نشان می دهد:
نوع: اسم، اسم. بنابراين وند تصريفی است. |
girl, girls. tree, trees |
معنی: داوری، پيشداوری. وند اشتقاقی است. |
Judgment, prejudgment |
معنی: موافقت، عدم موافقت. وند اشتقاقی است. |
Agreement, disagreement |
نوع: اسم، اسم. بنابراين وند تصريفی است. |
Dave, Dave’s |
نوع: فعل، فعل. بنابراين وند تصريفی است. |
They work hard. He works hard |
نوع: صفت، قيد. بنابراين وند اشتقاقی است. |
slow, slowly |
نوع: فعل، اسم. بنابراين وند اشتقاقی است. |
govern, government |
نوع: اسم، صفت. بنابراين وند اشتقاقی است. |
emotion, emotional |
نوع: صفت، فعل. بنابراين وند اشتقاقی است. |
personal, personalize |
نوع: صفت، صفت، صفت. وند تصريفی است. |
loud, louder, loudest |
نوع: اسم، صفت. بنابراين وند اشتقاقی است. |
girl, girlish |
نوع: فعل، صفت. بنابراين وند اشتقاقی است. |
care, careful, careless |
نوع: فعل، فعل. بنابراين وند تصريفی است. |
They work hard. They’re working hard |
معنی: کنش، واکنش. پس، با وجود اينکه نوع بن تغيير نکرده، بدليل تغيير در معنی، اشتقاقی است. |
act, react |
نوع: اسم، صفت. بنابراين وند اشتقاقی است. |
virus, antivirus |
برای دیدن پرکاربردترین پسوندها (suffixes) و پیشوندها (prefexes) در زبان انگلیسی، پیوند زیر را انتخاب کنید:
پیوند به بیرون؛ پیشوندها و پسوندها در زبان انگلیسی
روش های واژه سازی
یک. compounding: همكنش، همكرد. روش ترکيبی؛ که در آن با ترکيب دو واژه، واژه ای نو ساخته می شود. مانند: Blackbird, textbook, waterbed,
نمونه هاي فارسي : تماشاخانه، سنگفرش، آب انبار،…
دو. blending: آميزش. روشی که در آن، برای بيان يک چيز، از ترکيب ويژگيهای آن چيز، واژه ای نو می سازند. تفاوت اين شيوه با روش قبلی در اين است که در روش دوم، واژگان اصلی شکسته شده و سپس از ترکيب آنها واژه ای نو پديد می آيد. اين کار هم برای کوتاهی و هم برای زيبايی واژه جديد صورت می گيرد. مانند:
Telecast = television + broadcast
Smog = smoke + fog
Bit = binary + digit
Motel = motor + hotel
در زبان فارسی، بتازگی استفاده از اين روش، معمول شده است. يکی از زيباترين واژه های نو ساز، کلمه “فينگيليش” است که به جای “زبان فارسی با خط انگليسی” استفاده می شود. اين واژه ترکيبی، کاملا درست است و ما نمونه های مشابه آنرا در زبانهای ديگر نيز سراغ داريم:
Franglais = French + English
Spanglish = Spanish + English
سه. :derivation وندافزايي. روشی که در آن با استفاده از پيشوندها، پسوندها و ريشه های (بن های) يک زبان ، واژه نو ساخته می شود. پتانسيلِ زبان های فارسی و انگليسی در واژه سازی به روش derivation، بسيار بالا است.
نمونه فارسي : دانشگاه (بن دانش + پسوند گاه)
چهار. clipping: چينش. روشي كه در آن، بخش نخست از واژه اي چند هجايي جدا شده و بجاي آن واژه بكار مي رود.
نمونه انگليسي : ad (advertisement), fan (fanatic), math (mathematics),…
نمونه فارسي : آك (آكبند)، آزِ (1) (آزمايشگاه فيزيك (1))،…
پنج. acronym: واژه اي است كه از حروف نخست چند واژه گرفته شده باشد. تفاوت acronym با abbreviation آن است كه اولي را مي توان همانند يك واژه خواند، اما دومي را بايد ”حرف، حرف“ يا ”جدا جدا“ به زبان آورد.
نمونه: رادار (Radio Detecting And Ranging)
ناسا (National Aetonautics and Space Administration)
ناتو (North Atlantic Treaty Organization)
نكته: سازمان ”سيا“ در فارسي، acronym است، اما در انگليسي کوته نوشت یا abbreviation به شمار مي رود؛ چون در انگليسي بصورت جدا جدا (C.I.A ، سي آي اِي) تلفظ مي شود.
شش. back formation: روشي كه در آن با حذفِ پسوند يك واژه، واژه اي نو ساخته مي شود. نمونه:
Back Formation Original Words
televize television
edit editor
resurrect resurrection
هفت. conversion: تغيير نوع دستوري واژه و ايجاد معنايي جديد، با حفظ معناي قديميِ آن. نمونه:
الف) واژه butter به معناي كره، امروزه بصورت فعل (كره ماليدن) نيز بكار مي رود.
همچنين واژه paper به معناي كاغذ، امروزه معناي ”با كاغذ پوشاندن“ نيز مي دهد.
ب) واژه must كه پيشتر فعل بوده، امروزه بصورت اسم نيز بكار مي رود. در فارسي نيز ما گاهي بايد را بصورت اسمي بكار مي بريم : ”هيچ بايدي در كار نيست.“
هشت. borrowing: وام گرفتن يك واژه از زباني ديگر. در انگليسي واژگان بسياري از زبان فرانسوي وام گرفته شده و حتي دهها واژه فارسي، وارد زبان انگليسي شده است؛ واژگاني چون shah (شاه)، paradise (پرديس)، caravan (كاروان)، lilac (نيلك، گل ياس)، khaki (رنگ خاكي)، chador (چادر)، و… از آن گروهند.
در فارسي، واژگان بسياري از زبان عربي وام گرفته شده كه نتيجه ي آن غناي زبان پارسي بوده است. متاسفانه در وامگیری از زبان های عربی و انگلیسی افراط شده که نتيجه ي آن، چيزي جز بي خيالي نسبت به اصالت و هویت زبان رسمي ايران نبوده است.
نه. onomatopoeia: ناماوا. واژه اي كه از روي آواي يك چيز ساخته شده باشد.
نمونه ي انگليسي : baa, buzz, mew, moo, …
معادل هاي فارسي : وِز وِز كردن (زنبور)، شارش یا شریدن، ماما كردن (گاو)،…
ده. تغيير معنا: بسياري از واژگان در طول زمان، معناي خود را از دست مي دهند و يا با حفظ معني، معناي تازه اي مي يابند. توجه داشته باشيد كه بر عكس conversion، در اينجا نوع دستوري واژه تغييري نمي كند.
براي نمونه در فارسيِ چند قرن پيش، ”مزخرف“ معناي آراسته مي داده و مثلا اگر به كسي مي گفتند ”عجب خانه ي مزخرفي! اين سليقه از كيست؟“، صاحب خانه بسيار سرخوش و مسرور مي شده است. امروزه، مزخرف در فارسي يعني ”چِرت“ و ”بي ارزش“.
برخي زبانشناسان، تغيير معناها را در غالب extension، narrowing، specialization، generalization، amelioration، و pejoration دسته بندي كرده اند كه چون همگي تغيير معنا است، از توضيح آنها خودداري مي كنم.
یازده. metaphor : متافور يعني استعاره. تنها تعداد اندكي از استعاره ها بصورت واژه جدید وارد زبان می شوند. نمونه :
Understand = under + stand، در گذشته ي دور، استعاره از نزديك شدن به چيزي بوده است.
Holyday = holy + day یا روز مقدس، در گذشته ي دور، چون روزهاي تعطيل، مناسبت مذهبي داشته است، اين واژه ابتدا بصورت استعاره استفاده مي شده و امروزه با معنايي كامل بكار مي رود.
Grover Hudson، استاد دانشگاه ميشيگان، واژه سازی از طریق جا افتادن استعاره را زيرمجموعه ي Extension مي داند.
دوازده. coinage : نوآورد. ساخت واژه اي كاملا تازه كه ريشه در هيچ زباني نداشته است. براي نمونه kleenex، nylon، googol (يك و صد صفر جلوي آن) و… واژگاني است كه بصورت قراردادي و بدون استفاده از هيچيك از قوانين واژه سازي ساخته شده است.
سیزده. calque یا loan translation: واژه برساخت؛ حاصل ترجمه لفظی واژه ای است که پیشتر در زبان مقصد وجود نداشته است. برای مثل gratte-ciel از فرانسوی به صورت skyscraper وارد انگلیسی و از آنجا بصورت «آسمانخراش» وارد فارسی شده است. واژگان انگلیسی و فارسی، ترجمه لفظ به لفظ معادل فرانسوی شان هستند که ساختمان بلند را به خراشیدن آسمان تشبیه کرده است.